رکسانا

رکسانا

ستاره ی کوچک من ® - Roxana-رکسانا - عشق بی پایان ®
رکسانا

رکسانا

ستاره ی کوچک من ® - Roxana-رکسانا - عشق بی پایان ®

داستان نامه عاشقانه ولتر نویسنده فرانسوی به معشوقه اش ، رکسانا

نامه ولتر به المپ دونور
ولتر (۱۷۷۸ – ۱۶۹۴) نویسنده و فیلسوف فرانسوی این نامه را در زندان به معشوق خود نوشت. وی در سن نوزده سالگی به عنوان وابسته سیاسی همراه سفیر فرانسه به هلند رفت. در آنجا عاشق المپ دونور، دختر فقیر زنی از طبقه پایین اجتماع شد. نه سفیر و نه مادر المپ با ازدواج آن دو موافق نبودند و برای جدا کدن آنها از یکدیگر، ولتر را به زندان انداختند. مدت کوتاهی بعد، ولتر با بالا رفتن از پنجره زندان موفق به فرار شد.

به نام پادشاه مرا در اینجا زندانی کرده اند. می‌توانند جانم را بگیرند ولی عشقم به تو را هرگز. آری عشق زیبای من امشب تو را خواهم دید حتی اگر گردنم را به تیغ جلاد بسپارم. به خاطر خدا دیگر با این حالت غمزده برایم نامه ننویس. باید زنده بمانی و احتیاط کنی. مواظب مادرت که بدترین دشمنت است باش. چه می‌گویم؟ مواظب همه کس باش، به هیچ کس اعتماد نکن، آماده سفر باش. به محض پیدا شدن ماه در آسمان، هتل را به صورت ناشناس ترک می‌کنم. درشکه ای می‌گیرم و چون باد به سمت شونینگن خواهیم رفت. با خودم کاغذ و جوهر می‌آورم. نامه‌هایمان را در آنجا می‌نویسیم.
 
اگر مرا دوست داری دوباره به خودت قوت قلب بده و تمام نیرو و حضور ذهن خود را به کار بگیر. مواظب باش مادرت متوجه نشود. همه عکس ها را با خودت بیاور و مطمئن باش که ترس از بدترین شکنجه‌ها هم مانع خدمتگذاری من به تو نمی‌شود. نه، هیچ چیز قادر نیست مرا از تو جدا سازد. عشق ما عشقی پاک است و تا عمر داریم دوام خواهد داشت. بدرود، حاضرم به خاطر تو هر کاری انجام دهم. لیاقت تو بیش از اینهاست. خداحافظ دلبند عزیزم.
آرو (ولتر)
لاهه ۱۷۱۳

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد